دومین جلسه از سلسله نشست‌های توسعه روستایی در ایران برگزار شد

دومین جلسه از سلسله نشست‌های توسعه روستایی در ایران برگزار شد

 

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه دومین جلسه از سلسله نشست‌های توسعه روستایی در ایران روز یکشنبه مورخ 28/5/97 با حضور آقای دکتر حبیب جباری (معاون توسعه روستایی، امور برنامه‌ریزی، نظارت و آمایش سرزمین سازمان برنامه و بودجه کشور)  و آقای جمال رشیدی (سرپرست معاونت برنامه‌ریزی و بهبود روشهای معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد.

در این نشست ابتدا آقای دکتر جباری صحبت‌های خود را تحت ‌عنوان «توسعه مناطق روستایی به مثابه راهبردی برای تثبیت جمعیت و مهاجرت روستا شهری ؟» بیان کردند و در سخنرانی خود ابتدا به سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه در مباحث مربوط به توسعه روستایی اشاره کردند. در ادامه ایشان تحلیلی از وضعیت جمعیت و مهاجرت در مناطق روستایی و شهری بر اساس سرشماری سالهای 1390 تا 1395 ارائه دادند در تکمیل این بخش از سخنان خود روند تحولات جمعیت عشایر را مورد بررسی قرار دادند. ایشان در ادامه به تغییرات جمعیتی ایران در سالهای 1335 تا 1395 اشاره کردند به ترسیم این امر پرداختند که اکنون در چه وضعیتی به سر می­بریم؟ و برای نشان دادن این وضعیت 7 مقوله را  ذکر کردند:

  1. از جمعیت 75 میلیونی بیش از 70 درصد شهر نشین شده اند و مابقی روستانشین و عشایر . در حالیکه در دهه 1330 این نسبت تقریباً بر عکس بود.
  2. تعداد شهرهای کشور از 200 شهر در سال 1335 به بیش از 1300 شهر در سال 1390 رسیده است .در این رشد شتابان شهری ، بسیاری از روستاها یا تبدیل به شهر شده اند و یا در شهرهای موجود ادغام گشته اند.
  3. جمعیت روستایی کشور در بیش از 60 هزار آبادی پراکنده شده اند. تنها کمی بیش از 38 درصد روستاهای کشور بالای 20 خانوار جمعیت دارند.
  4. متوسط زمین هر کشاورز حدود 2 هکتار است و 84 درصد کشاورزان در کمتر از 10 هکتار زمین فعالیت می کنند.
  5. در دهه های گذشته توزیع و پراکنش جمعیت عمدتاً به زیان مناطق کمتر توسعه یافته و مناطق روستایی بوده است.
  6. دولت – ملت سازی پهلوی اول و نوسازی رسمی از بالا به پایین شهرمدار و صنعت محور قرن بیستم و برنامه ریزی های بعدی موازنه را به نفع جامعه شهری و به زیان دو جامعه دیگر تغییر داده است.
  7.  در دهه های کذشته نظام برنامه ریزی رسمی ، بوروکراتیک و بخشی نگر؛ نه تنها از تنوع ، تفاوت و محیط جامعه روستایی و عشایری غلفت کرده بلکه به اشاعه و تحمیل الگوی نسخه ای و فن سالارتوسعه و سبک زندگی شهری بر جامعه روستایی و عشایری پرداخته است.

ایشان در ادامه سخنان خود به مقولات آسیب­پذیری در جامعه ایران و بخصوص در بین روستاییان اشاره کردند و برای هر یک از این مقولات مصادیقی را عنوان کردند. ایشان این مقولات را فقرای مزمن، آسیب­پذیری اقتصادی، آسیب­پذیری اجتماعی و آسیب­پذیری محیطی و طبیعی نام­گذاری کردند و سپس چالشهای پیش­روی و اثر گذار بر این مقوله را نیز مطرح کردند و در پایان راهبردهایی توسعه روستایی در برنامه ششم را عنوان کردند.

در بخش دوم این نشست آقای جمال رشیدی سخنرانی خود را با عنوان " سکونتگاه‌های غیررسمی؛ مولود برنامه‌ریزی ناموفق منطقه‌ای" ارائه کردند. ایشان تمرکز سخنان خود را بر مدیریت شهری و چالش سکونتگاههای غیر رسمی قرار دادند و بیان کردند که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به گونه شتابانی در حال شهری­شدن است. در ابتدای قرن بیست و یکم بیش از 3 میلیارد نفر (در حدود نیمی از جمعیت جهان) در مناطق شهری می‌زیسته‌اند [اما] انتظار می‌رود این تعداد از 3 به 5 میلیارد نفر تا سال 2030 افزایش یابد (بیش از 60 درصد کل جمعیت جهان). بیشترین بخش این افزایش [جمعیت شهرنشین] در کشورهای در حال توسعه رخ داده و بخش عمده‌ای از آن، در شهرهایی اتفاق افتاده که بسیاری از افراد در حاشیه‌های غیربرخوردار آن با درآمد کمتر از حد فقر، زندگی می‌کنند.

ایشان بیان کردند که صدها میلیون تهیدست شهری در جهانِ در حال توسعه و در حال گذار، انتخاب چندانی ندارند جز آنکه در محیطی پست و ناامن زندگی کنند؛ جایی ­که تهدیدهای بی­شماری، سلامتی و ایمنی­شان را به مخاطره می­اندازد. محلات فرودست شهری از اساسی­ترین زیرساخت­ها و خدمات محروم­اند. اجتماعات آن­ها، به حاشیه رانده­شدگان­اند و بیشتر حقوق قانونی از آن­ها صلب شده است؛ در معرض بیماری و جرم قرار دارند و در برابر بلایای طبیعی آسیب­پذیرند. این محلات با آهنگی هشداردهنده، رو به رشدند و پیش­بینی می­شود که در مدت 25 سال، به دو برابر افزایش یابند. آن­ها حاصل عوامل متعددی همچون سیاست­های شکست خورده، مدیریت و حکمروایی ناشایسته، فساد، مقررات نامناسب، بازار مسکن ناکارآمد، نظام­های مالی غیرپاسخگو و فقدان بنیان­های اراده سیاسی­اند. هر یک از این موارد ناکارآمد، به انبوه جمعیت مردمانی می­افزاید که هم­اینک عمیقاً گرفتار فقرند و این در حالیست که نظام­های مدیریت شهری بعضاً در خدمات­رسانی به این محلات، به گونه­ای تبعیض­آمیز عمل می­کنند. خدمات شهری که در محلات ثروتمندنشین ارائه می­شود در مقابل محلات فقیرنشین، قابل مقایسه نیست. این محلات علی­رغم اینکه بخش قابل ملاحظه­ای از ساکنین شهرنشینِ گرفتار فقر را در خود جای داده و به انواع مختلف نارسایی­های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیرساختی مبتلا هستند برای کلیت شهر، تبدیل به یک چالش اساسی شده­اند؛ آنها می­توانستند زمین ذخیره توسعه آتی شهر باشند در حالیکه امروزه تبدیل به کم­کیفیت­ترین و کم­برخوردارترین محلات شهر شده­اند. امروزه این محلات، یکی از مهم‌ترین معضلات و مشکلات نظام شهرنشینی کشورهای در حال توسعه­اند. «گستردگی دامنه چالش حاصل از آنها، آشکار و در عین حال هولناک است. بدون اقدام جدی و بین­بخشی از سوی مقامات شهرداری، حکومت­های ملی و مقامات و نهادهای رسمی محلی، فعالان جامعه مدنی و جامعه بین­الملل احتمالاً شمار جمعیت ساکن در این محلات در اغلب کشورهای در حال توسعه افزایش خواهد یافت»

آقای رشیدی در ادامه سخنان خود اینگونه عنوان کردند که نظام­های مدیریت شهری یکی از مهمترین شرکای ساماندهی و ارتقای شرایط زیست­محیطی محلات فرودست شهری هستند و بایستی اطمینان بدهند که خدمات اساسی شهر برای گروه­ها، افراد مختلف، اجتماعات محلی و عمومی به شیوه مناسب فراهم می­آید. از طرف دیگر مدیریت شهری [باید] با الهام از حکمروایی خوب شهری دارای پارامترهای مختلف و متنوعی چون کارآمدی، شفافیت، مشارکت­طلبی، حق اظهارنظر همگانی، انصاف، دانایی­محوری و غیره باشد که بصورت یکپارچه با هم­افزایی نهادهای مختلف شهری اقدام به بهبود محیط شهری و حل مسائل متعدد شهری از جمله اسکان غیر­رسمی ­نماید این در حالیست که نظام­های مدیریت شهری معمولاً در کنار برنامه­ها و طرح­های بالادست و عوامل کلانی همچون نابرابری­های منطقه­ای و درون­شهری و نیز ناکارآمدی نظام برنامه­ریزی مسکن و زمین از جمله مهمترین عوامل شکل­دهنده سکونتگاه­های غیررسمی در اغلب شهرهای ایران هستند؛

این نظام­ها با اتخاذ رویکرد بالا-پایین (غیردموکراتیک) در برنامه­ریزی­های­شان که فقرا و فرودستان شهری هیچ جایگاهی در آنها ندارند، طرح­ها و برنامه­هایی را در دستور کار قرار می­دهد که عمدتاً مواهب­شان (خدمات­رسانی و اختصاص امکانات و...) شامل حال شهروندانی می­شود که به دلیل دسترسی بهتر و بیشتر به فرصت­های زندگی شهری می­توانند در محلاتی سکنی بگزینند که قابلیت تطابق با موازین و معیارهای این طرح­ها و برنامه­ها را دارند و آنانکه از توانمندی­های کمی برخوردارند، با توجه به نادیده گرفته شدن در نظام مدیریت و برنامه­ریزی شهری و همچنین عدم برخورداری از سرمایه مالی، به صورت خودانگیخته و با تکیه بر سرمایه­های اندکِ حاصل از اشتغال در بخش اقتصاد غیررسمی شهر، سکونتگاه­هایی را شکل می­دهند که عمدتاً با موازین طرح­های بالادستی شهری همخوانی ندارند و مدیران شهری نیز با توسل به این امر، از ارائه خدمات و امکانات به محلات مذکور سر باز می­زنند. این امر تا حدود زیادی معلول رویکرد یکسان­نگر طرح­های بالادستی است که بر اساس معیارها و شاخص­های یکسان برای تمامی محلات شهر، برنامه­ریزی کرده و استانداردها و قواعد یکسانی را برای توسعه و ساماندهی­شان تعریف می­کند. در این بین اقشار فرودست شهری که بر اساس این استانداردها، از عهده تامین مسکن برنمی­آیندبه محلات فرودست شهری رانده می­شوند؛ محلاتی که معمولاً از خدمات شهری بی­بهره­اند و به دلیل پایین بودن کیفیت مسکن و ارزان بودن زمین­های دارای کاربری سفید، در بردارنده فرصت­های بیشتری برای صاحب خانه شدن (به نسبت سایر محلات شهر) ارزان قیمت فقرای شهری است.

ایشان در پایان عوامل مختلفِ شکل­دهنده سکونتگاه­های غیررسمی را می­توان در 3 دسته عمده کلان، میانه و خرد تقسیم کرد و در قالب مدلی ارائه کردند.

 

 

 


نظر شما :