چهارمین نشست هنرپژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی برگزار شد
چهارمین نشست هنرپژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، روز سهشنبه، ۱۵ آبان با موضوع «مواجهه سیاست و ادبیات؛ بررسی روایت تنازع، همراهی و جدایی ادبیات و سیاست در سالهای نخست پس از انقلاب» و سخنرانی مهدی سعیدی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی این پژوهشگاه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه،در آغاز این نشست، افشین داورپناه، مدیر گروه پژوهش هنر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، به پیوند ناگسستنی ادبیات و سیاست و تعاملاتی که بین این دو وجود دارد اشاره کرد و گفت: مطالعه ادبیات رسمی و ادبیات غیر رسمی در کنار همدیگر میتواند ما را به تحلیلهای اجتماعی از وضعیت جامعه در یک دوره تاریخی مشخص برساند. در واقع مطالعه ادبیاتی که مورد تأیید حکومت است در کنار ادبیاتی که مورد تأیید حکومت نیست، ضمن اینکه میتواند تصویری نسبتاً شفاف و جامع از وضعیت ادبیات در یک دوره تاریخی ارائه کند، میتواند مواد لازم را برای تحلیل ساخت قدرت و شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و نوع معادلات قدرت فراهم کند.
در ادامه مهدی سعیدی در این نشست تلاش کرد تا با هدف بررسی وضعیت ادبیات در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ و چگونگی تأثیر متقابل ادبیات و سیاست در این پنج سال، به ارائه یک صورتبندی کلی از عوامل و متغیرهای مؤثر در شکلبندی ادبیات در سالهای ابتدایی انقلاب بپردازد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی گفت: دهه ۶۰ در تاریخ فرهنگی و ادبی ایران، یک مقطع مهم تاریخی بهشمار میآید. رخدادها و تحولاتی که بهویژه در سالهای نخستین این دهه و یکی دو سال قبلتر روی میدهد، تأثیرات تعیینکنندهای بر حوزه ادبیات و تولیدات ادبی دهههای بعدی دارد. در واقع با مطالعه تاریخ فرهنگی و سیاسی دهه ۶۰، به دو نکته مهم میرسیم؛ نخست اینکه حوزه داستان و رمان در این دوره رونق قابل توجهی پیدا میکند؛ در واقع بسیاری از روشنفکران، به دلیل وضعیت حاکم بر جامعه به سراغ داستاننویسی و نوشتن رمان میروند و داستاننویسی را ابزار مکالمه و مفاهمه فرهنگی قرار میدهند. بنابراین تولید ادبی در حوزه داستان و رمان افزایش مییابد. همچنین بسیاری از ادبا نیز به سراغ ترجمه میروند؛ نکته دیگری که در تاریخ فرهنگی و ادبی این دوره اهمیت دارد، شمارگان انتشار کتاب در این دهه است. با نگاهی به آمار انتشار کتاب در سالهای ابتدایی متوجه میشویم که برای مثال در حالی که کتابهای چاپ اول در سال ۱۳۵۷، ۲۷۴ عنوان است در سال ۱۳۶۲ تعداد کتابهای چاپ اول به ۱۴۳۸ عنوان میرسد؛ در دو سال نخست پس از پیروزی انقلاب انتشار کتاب روند صعودی دارد؛ در واقع اقبال جامعه به کتاب هم بسیار رشد داشه است که البته این رشد بیشتر به دلیل فضای حاکم بر جامعه و استقبال مخاطبی است که میخواهد بداند چه اتفاقی افتاده است. موضوع بیشتر کتابهایی که در سالهای نخست منتشر میشوند، موضوعات سیاسی و اجتماعی است اما در ادامه دهه و از سال ۱۳۶۲ به بعد و با به وجود آمدن وضعیت جدید سیاسی و اجتماعی، از میزان کتابهای مرتبط با علوم اجتماعی و سیاسی کاسته میشود و بر میزان کتابهایی در موضوعات دینی، عرفانی و موضوعات دیگر افزوده میشود و جریانهای داستان نویسی تازهای پدید میآید.
از دیدگاه سعیدی، عمده نویسندگانی که در مقطع زمانی سالهای نخست فعال هستند از دیدگاه فکری و نسبت با زمینه سیاسی در سه دسته کلی قرار دارند؛ ۱. گروههای اسلامگرای مکتبی، ۲. تودهایها ۳. اعضای کانون نویسندگان ایران. این سه گروه از نظر فکری از دل منازعات سیاسی میان سه گروه عمده به در آمدهاند. یعنی در عرصه سیاسی سه گروه عمده را میشود نشان داد که هر کدام بر فضای فکری و فرهنگی اثر گذارند. گروه نخست اسلامگراها هستند. گروههای اسلامگرا را میشود در سه بخش عمده دستهبندی کرد. اسلامگرایان لیبرال که مدتی نیز دولت موقت و ریاستجمهوری را در اختیار دارند، اما در منازعات درونجناحی و حوادث سال ۶۰ حذف میشوند. گروه دوم سازمان مجاهدین است که عرصه سیاست را به ترور و جنگ داخلی و دشمنی میکشاند و در نهایت حذف میشود. گروه سوم مکتبیها هستند که در عرصه سیاسی، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند و در عرصه فرهنگی با تأسیس نهادهایی مثل حوزه اندیشه و هنر اسلامی فضای تازه و نظریههای جدیدی را در عرصه فرهنگ و ادبیات پدید میآورند. آنها در حوزه ادبی و هنری به طرح نظریههایی درباره قصهنویسی اسلامی و هنر اسلامی میپردازند. از مهمترین نویسندگان و نظریهپردازان این حوزه محسن مخملباف است که به طرح مباحث تازهای میپردازد که متاثر از دیدگاه متفکرانی مثل محمدرضا حکیمی و روشنفکرانی مثل سید قطب است. فعالیت مخملباف و نهادهایی مثل حوزه هنری، نویسندگان و هنرمندان جدیدی را تربیت میکند که بعدها در تولید ادبی و هنری اثرگذار هستند.
وی بیان کرد: در مقابل اسلامگرایان، دو گروه عمده دیگر قرار دارند. گروه نخست چپها هستند که تشکلات سیاسی متعددی را پدید میآورند و ضمن مبارزه سیاسی، کار فرهنگی و ادبی هم میکنند. از مهمترین این گروهها حزب توده، سازمان پیکار و فدائیان هستند. حزب توده در ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب فعالیت تازهای را شروع میکند و ضمن کار سیاسی و انتشار روزنامهها و مجلات و متون تئوریک متعدد در حوزه فرهنگی و ادبی نیز فعال است و با انتشار روزنامهها و مجلات متعدد تلاش میکند که در کنار فعالیت سیاسی، عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات را نیز جهتدهی کند.
سعیدی اظهار کرد: از دیگر جریانهای ادبی که از یک سال پیش از پیروزی انقلاب در عرصه ادبیات حضوری فعال دارد «کانون نویسندگان ایران» است. کانون یک سال پیش از پیروزی انقلاب، تجربه برگزاری «شبهای شعر گوته» را دارد. در فضای فرهنگی پس از انقلاب نیز محوریت و به تعبیری دغدغه اساسی کانون «آزادی» و «آزادی قلم» است؛ بعد از انقلاب و در اثر اختلافی که بین برخی از اعضای آن پیش میآید، پنج عضو تودهای از کانون اخراج میشوند. اعضای اخراجی یعنی بهآذین، ابتهاج، کسرایی، تنکابنی و برومند که با حزب توده همراهی و همگامی داشتند «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» را تشکیل میدهند و نشریهای را با همین نام منتشر میکنند. رویکرد نویسندگان این نشریه همراهی با فضای سیاسی و تأیید حاکمیت است و در عرصه فرهنگ و هنر تابع فعالیت سیاسی حزب توده هستند. در حالی که نویسندگان عضو کانون نویسندگان، در مجله نامه کانون نویسندگان و برخی مجلات دیگر، دیدگاهی انتقادی نسبت به وضعیت سیاسی و اجتماعی دارند.
وی سپس به نمونههایی از همراهیهای نویسندگان تودهای و نیز اعتراضات سیاسی و اجتماعی اعضای کانون نویسندگان اشاره کرد و گفت از جمله واکنشهای ادبی این دو گروه در مسائل سالهای نخست پس از انقلاب، پرداختن به موضوع جنگ است.
وی با اشاره به شماره چهارم نشریه نامه کانون نویسندگان ایران که در پاییز ۵۹ منتشر شده گفت: این مجموعه از نخستین کارهایی است که نویسندگان و شاعران ایرانی در آن گزارشهایی از مناطق جنگ زده ارائه میکنند و نخستین شعرها و داستانها را درباره جنگ مینویسند. همانطور که شاعران تودهای نیز از همان روزهای نخست شروع جنگ تحمیلی اولین واکنشهای ادبی را در قالب شعر منتشر میکنند. اما سرانجام، هر دو گروه، از ۱۳۶۲ از صحنه ادبی رسمی کشور حذف میشوند. بخشی از نویسندگان متعلق به حزب توده و به طور مشخص «شورای نویسندگان و هنرمندان» و «کانون نویسندگان» مهاجرت میکنند و فعالیت ادبی و انتشار نشریات را در خارج از کشور ادامه میدهند.
بنابراین از دیدگاه مهدی سعیدی، فعالیتهای ادبی اگر چه در آغاز بر حول یک نقطه کانونی، یعنی انقلاب، آغاز شده بود در ادامه و پس از انقلاب ۱۳۵۷، به دلیل منازعات سیاسی، به تفرق و جدایی سلایق ادبی منجر شد و در نهایت در فضای سیاسی و اجتماعی دهه ۶۰ این نویسندگان مکتبی بودند که در عرصه رسمی فعالیتهای ادبی کشور دست برتر یافتند و با خلق جریانهایی داستاننویسی تازه، آثار ادبی فراوانی را در زمینه داستان جنگ و داستاننویسی دینی پدید آوردند.
نظر شما :