حضور عارفان، تجلی‌‌ الهی در جامعه است/ عرفان یعنی دعوت به زیبایی

۲۱ آبان ۱۳۹۸ | ۰۸:۲۰ کد : ۱۳۰۴۱ اسلاید اصلی نشست و سخنرانی ها
بخشعلی قنبری با تأکید بر اینکه عارفان بدون آنکه سخن بگویند دعوت می‌‌کنند، گفت: بنابراین تئوری حاصل از نهج‌البلاغه در مورد عارفان آن است که حضور عارفان در جامعه به مثابه حضور تجلی‌‌های الهی در جامعه است و این حضور دعوت است. نمی‌‌دانم چرا از عرفان می‌‌ترسیم و می‌‌گویند عرفان را به کار نبرید.
حضور عارفان، تجلی‌‌ الهی در جامعه است/ عرفان یعنی دعوت به زیبایی

به گزارش  ایکنا؛ نشست «نهج‌البلاغه و انسان امروز »، امروز، ۲۰ آبان‌ماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌‌مندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
بخشعلی قنبری، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی در این نشست بیان کرد: نهج‌البلاغه مملو از ماندگارها است و همه مردم نیازمند این کتاب هستند. در نهج‌البلاغه بخشی از بخشنامه‌‌ها را داریم، مثلاً بخشنامه مربوط به مالیات که در اینجا به جمع‌کنندگان زکات بخشنامه‌‌ای داده‌‌اند و در نگاه جامعه‌‌شناختی خود می‌‌بینند که یک جامعه تولیداتش زیاد است که باید زکات بیشتری بدهد و یک جامعه هم تولیدی ندارد و باید به آنها کمک شود. لذا به افراد می‌‌گفت زکات را به دست ما برسانید تا بتوانیم به نیازمندان توزیع کنیم.
وی در ادامه افزود: امام علی(ع) در بخشنامه مربوط به جمع‌‌آوری زکات می‌‌فرمایند که وقتی به شهرهای مختلف رسیدید و خواستید زکات بگیرید، نگویید که از طرف امیر شما آمده‌‌ام و ...، بلکه تمام اختیارات را بر عهده صاحب این حیوانات بگذارید و بعد که حیوانات را گرفتید، نسبت به آنها نیز اخلاق را رعایت کنید. یعنی فرمودند وقتی می‌‌خواهید حیوانات را بیاورید، آنها را از وسط جاده عبور ندهید، بلکه از مراتع ببرید تا از آنها استفاده کنند و همچنین به حیوانات ضعیف رحم کنید. بنابراین ایشان نسبت به حقوق و اخلاق حیوانات نیز توجه داده‌‌اند که باید در زندگی امروز ما تبدیل به ساختار و نهادینه شود.


قنبری تصریح کرد: با بازخوانی نهج‌البلاغه، انواع اخلاق‌‌ها از آن به دست می‌‌آید، لذا دعوت به نهج‌البلاغه از آن جهت ضرورت دارد که این کتاب احیاگر اخلاق است. مگر می‌‌شود کسی نهج‌البلاغه بخواند و تحت تأثیر قرار نگیرد؟ این کتاب، کتاب دیروز نیست که گرد کهنگی بر روی آن بنشیند. امام علی(ع) می‌‌گوید خدایا تمام دردها، شکنجه‌‌ها و رنج‌‌های زمین و زمان را می‌‌خواهم به جان بخرم تا این مردم آسایش ببینند و بگذار همه ظلم‌‌ها به من بشود.
وی در ادامه با اشاره به خطبه ۸۷ بیان کرد: در اینجا باید بگویم که عارفان بی‌آنکه سخن بگویند اخلاق حداکثری را نمایان می‌‌کنند. وقتی عارفی در جامعه حضور می‌‌یابد، با حضور این عارف فقط یک انسان حاضر نمی‌‌شود، بلکه یک اخلاق در جامعه حاضر می‌‌شود و بنابراین اینکه بر تأثیر عرفان نهج‌البلاغه در تصحیح رفتارها تأکید می‌‌کنم، به این دلیل است. در عرفان، اخلاق حداکثری مطرح است و عارف به اخلاق حداقلی قائل نیست. این اخلاق باعث می‌‌شود که در عارف، فاصله میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی پر شود. روانشناسی اخلاقی می‌‌خواهد پاسخ بدهد که چرا میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی ما فاصله است و عارفان که در رأس آنها امام علی(ع) است، به این سوال پاسخ داده‌‌اند و در عملشان نشان داده‌‌اند که میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی آنها فاصله‌‌ای نیست، لذا روی عرفان در بسط اخلاقی تأکید می‌‌کنم.
قنبری تصریح کرد: ما در جامعه خودمان می‌‌بینیم که همه ما اعم از پولدار و فقیر یکصدا در یک نظر توافق داریم و در این نقطه به وفاق رسیده‌‌ایم که مادی‌‌گرای اخلاقی شده‌‌ایم. میلیاردر ناله می‌‌کند، فقیر هم ناله می‌‌کند، پس اخلاق کجا است؟ اینجا است که نیازمند خوانش عرفانی و اخلاقی نهج‌البلاغه هستیم و وقتی از زبان امام علی(ع) می‌‌شنویم که چطور من شب را سیر بخوابم، در حالی که در یمامه کبدهایی از گرسنگی داغ شده‌‌اند، این اخلاق حداکثری است و وقتی با این اخلاق مواجه می‌‌شوم، دست کم می‌‌گویم بر من لازم است که لااقل، اخلاق حداقلی را رعایت کنم.
وی در ادامه افزود: بر عرفان تأکید می‌‌کنم، چون برای اخلاق باید و نباید داریم. گزاره‌‌های اخلاقی ما باید و نبایدی هستند، اما در گزاره‌‌های زیبایی‌‌شناختی باید و نباید در کار نیست و وقتی امام علی(ع) زیبایی خدا و زیبایی جهان و آفریده‌‌های خدا و زیبایی‌‌هایی که انسان‌‌های نیکو از خود ساخته‌‌اند، برای ما بیان می‌‌کند، باید و نباید لازم نیست و وقتی امام علی(ع) در سخنرانی خود می‌‌گوید ای مردم، اگر آن چه را که من می‌‌بینم، شما می‌‌دیدید، از پای سخنرانی من سوی قبرستان روان و دوان می‌‌شدید و خدا خدا می‌‌کردید که مرگتان را برساند تا زیبایی را زودتر ببینید. لذا این باید و نباید ندارد، بلکه دعوت به زیبایی است و اگر اخلاق عارفان را آشکار کنیم، متوجه می‌شویم که اخلاق آنها توجه به زیبایی است و زیبایی باید و نباید لازم ندارد.
قنبری تصریح کرد: عارفان بدون آنکه سخن بگویند، دعوت می‌‌کنند، بنابراین تئوری حاصل از نهج‌البلاغه در مورد عارفان آن است که حضور عارفان در جامعه به مثابه حضور تجلی‌‌های الهی در جامعه است و این حضور دعوت است. نمی‌‌دانم چرا از عرفان می‌‌ترسیم و می‌‌گویند عرفان را به کار نبرید. اگر امروز مردم را با عرفان دعوت نکنیم، بقیه دعوت‌‌ها پاسخگو نیستند، بنابراین از این جهت است که من در صدد آن هستم که عرفان نهج‌البلاغه را مطرح کنم. اگر عرفان آن دایر باشد، رجوع به دیگر منابع جایز نیست.
وی در ادامه افزود: بنابراین ما در این خطبه با شناخت شهودی مواجه هستیم که البته برخی از اصحاب نظر و شارحان بر این باورند که درست است که می‌‌گویند همه امیر مومنان عرفان است، اما دلیلش این است که هر کجا می‌‌خواهد سخنی را اثبات کند، می‌‌گوید «اول شهود می‌کنم و سپس بیان می‌‌کنم». بنابراین در عرفان با شناخت شهودی مواجه هستیم و زمانی که امام(ع) می‌‌گوید «خدایی را که ندیده باشم، عبارت نمی‌‌کنم» این حکایت از شهود دارد.


نظر شما :